0

استارت‌آپ‌ موفق هم تاجر می‌خواهد هم برنامه‌نویس / تجارب کاری یک نابغه ایرانی

تجربه تحصیل همزمان در سه رشته مختلف در مقطع کارشناسی، دورکاری در زمینه پروژه‌های بزرگ با شرکت‌های خارجی، مهاجرت به آمریکا و تاسیس چند شرکت موفق در زمینه IT در این کشور، تنها بخشی از زندگی سیاوش محمودیان، فعال استارت‌آپِ ایرانی است.

تجارت‌نیوز – محمدمهدی حاتمی: سیاوش محمودیان حدود ۷ سال است که ساکن آمریکا است و شرکت‌های programming.com و Breezio را در این کشور راه‌اندازی کرده است. او اکنون به ایران آمده تا زمینه کار در سرزمین مادری خود را هم امتحان کند. وی معتقد است فضای کسب‌وکارهای استارت‌آپی در ایران بسیار مناسب است و حتی وجود فیلترینگ، موجب شده استارت‌آپ‌های ایرانی تنها به رقابت با رقبای داخلی محدود شوند و از این نظر، بازار تضمین شده‌تری داشته باشند.

محمودیان علاوه بر این می‌گوید فرصت‌های شغلی برای آن دسته از فارغ‌التحصیلان ایرانی که در زمینه‌های خاص تخصص داشته باشند، همیشه فراهم است و شرکت‌های خارجی، برای این افراد سر و دست می‌شکنند.

مصاحبه سیاوش محمودیان با از دست ندهید. فایل تصویری این مصاحبه را هم می‌توانید از طریق لینک زیر تماشا کنید:

شما متولد سال ۱۳۶۷ هستید و موقعی که ۱۰ ساله بودید، یعنی در سال ۱۳۷۷، هنوز حتی خود کامپیوتر هم در ایران جا نیفتاده بود، چه برسد به استفاده فنی از کامپیوتر. چه چیزی باعث شد شما به این سمت گرایش پیدا کنید؟ آیا کسی شما را راهنمایی کرد؟

بله، در آن زمان کامپیوتر هنوز خیلی جا نیفتاده بود. اولین رایانه‌ای که من داشتم، فقط ۲ مگابایت RAM داشت که امروز شاید خیلی عجیب به نظر برسد. مدل ۸۶ بود و بعد هم مدل ۴۸۶ آمد و هنوز خیلی مانده بود تا مدل‌های «پنتیوم» به بازار بیایند. سیستم عامل مورد استفاده هم در آن زمان DOS بود و تمام زبان‌های برنامه‌نویسی زبان‌های تحت DOS بودند.

علاقه‌مندی من به کامپیوتر از بازی « Gorilla» شروع شد. کسانی که با این بازی آشنا هستند، می‌دانند که در این بازی دو گوریل به سمت یکدیگر موز پرتاب می‌کردند و این بازی در واقع شبیه به بازی Angry Birds کنونی بود.

اینکه این امکان وجود داشت که با زبان برنامه‌نویسی QBasic، رنگ موز را با تغییر یک خط از کدنویسی‌ها، تغییر بدهید. همین تغییر در یک بازی، در واقع مبنای علاقه من به کامپیوتر بود. از طرف دیگر، از همان زمان بچگی به این علاقه داشتم که چیزهای جدید درست کنم و به نظرم رسید که کار با کامپیوتر این امکان را به من می‌دهد که با حداقل هزینه و حداقل امکانات این کار را انجام دهم.

به عنوان یک وسیله بازی برای کودکان، مثلا با «لگو» شما تنها می‌توانید تعداد محدودی ساختمان بسازید اما کامپیوتر این امکان را به شما می‌دهد که به شکل نامحدود هر چه می‌خواهید بسازید. این در واقع اساس علاقه من به رایانه بود.

نکته جالب دیگری که در پیشینه شما وجود دارد این است که تحصیلات آکادمیک شما بسیار متنوع بوده و در ۳ رشته مختلف که اتفاقا ارتباطی هم به کامپیوتر ندارد، به شکل هم‌زمان تحصیل کرده‌اید. در مورد فرآیند تحصیلی‌تان هم توضیح بدهید.

زمانی که من می‌خواستم وارد دانشگاه بشوم، تعداد زیادی پروژه برنامه‌نویسی انجام داده بودم و پروژه‌های آنلاین زیادی با شرکت‌هایی در خارج از کشور داشتم که بسیاری از آن‌ها در قالب پروژه‌های کد-باز بودند. خیلی‌ها هم به من می‌گفتند اگر وارد رشته کامپیوتر بشوی، شاید چیز جدیدی برای تو نداشته باشد. از طرف دیگر، به نظر من کامپیوتر بیش از اینکه یک رشته دانشگاهی باشد یک ابزار است که شما می‌توانید با آن محتوای مختلفی تولید کنید.

من به این فکر کردم که واقعا به چه رشته‌ای علاقه دارم؟ پدر پیشنهاد کرد رشته مهندسی صنایع را انتخاب کنم و عمو هم پیشنهاد کرد برای اینکه راحت‌تر کار پیدا کنم وارد رشته مهندسی عمران بشوم. خودم هم به کامپیوتر و IT علاقه‌مند بودم. نتیجه این شد که دو رشته صنایع و عمران را به شکل هم‌زمان شروع کردم و یک سال بعد هم مهندسی IT را به شکل آنلاین در دانشگاه علم و صنعت ادامه دادم.این موضوع البته مشکلاتی هم داشت، چرا که در ایران این امکان وجود نداشت که بتوانید هم‌زمان در دو رشته تحصیل کنید. البته من یک مقام جهانی در رشته روباتیک داشتم که به من اجازه می‌داد به صورت هم‌زمان در چند رشته درس بخوانم.

من به دنبال این بودم که ببینم کدام رشته بیشتر با علایقم همخوانی دارد و همان رشته را ادامه بدهم که دیدم چهار ترم گذشته و بهتر است تا انتهای کار بروم! دلیل اینکه همان رشته کامپیوتر را ادامه ندادم این بود که به این نتیجه رسیدم که از رایانه در زمینه رشته‌های دیگر استفاده کنم.

چه شد که تصمیم گرفتید از ایران بروید؟

در طول ۷ _ ۸ سال گذشته من حدود ۶ سال و نیم آمریکا بوده‌ام و در این مدت دائم به ایران رفت‌وآمد داشتم. دلیل این موضوع هم این بود که در این مدت تعداد زیادی پروژه‌ کد-باز در زمینه‌های مختلف داشتم و از طرف شرکت‌های خارجی از من می‌پرسیدند که آیا می‌توانی این یا آن پروژه را انجام بدهی یا نه؟ آن موقع من خیلی جوان بودم و نحوه محاسبه دستمزدی که می‌گرفتم هم این بود که ببینم با این پول چند کامپیوتر می‌شود خرید! مثلا به این فکر می‌کردم که با درآمد یک پروژه چند کامپیوتر می‌توانم بخرم!

وقتی‌که سنم کمی بالاتر رفت و دانشگاه را تمام کردم، یک شرکت آمریکایی به من اعلام کرد که ما برای تو ویزای کار تهیه می‌کنیم و امکاناتی در اختیارت قرار می‌دهیم تا به آمریکا بیایی. آن زمان آیفون تازه به بازار آمده بود من و یکی از دوستانم قفل آیفون را در ایران شکستیم و اولین تماسی هم که در ایران با آیفون گرفته شده را من انجام داده‌ام، که فیلم آن‌هم بر روی اینترنت وجود دارد.

آن‌ها هم اتفاقا من را از همین طریق پیدا کرده بودند، شرکتی که به آن اشاره کردم در یک مسابقه تهیه اپلیکیشن برای گوشی‌های موبایل حضور پیدا کرده بود که توسط شرکت AT&T برگزاری شده بود.

من برای این شرکت یک برنامه نوشتم که جایزه بهترین اپلیکیشن برای آیفون را که البته آن زمان هنوز اپلیکیشن‌های تحت وب بود، برنده شدم. در واقع هنوز اپلیکیشن‌هایی که با زبان Objective-C نوشته بشوند پا نگرفته بودند.

خبر این اتفاق هم پخش شد و از من خواستند که برای کار به آنجا بروم. چند سال در این شرکت کار کردم و بعد هم شرکت خودم را تاسیس کردم که درواقع سرمایه‌گذاری آن را هم همین شرکت آمریکایی انجام داد.

چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتید شرکت خودتان را تاسیس کنید؟ آیا هم-بنیان‌گذارانی که در راه‌اندازی این شرکت‌ها با شما همکاری کردند هم ایرانی هستند؟

دلیل اینکه من به فکر راه‌اندازی شرکت خودم افتادم این بود که از زمان کودکی علاقه زیادی به آموزش دادن داشتم و اصولا عمده موضوعاتی را که در آن‌ها تخصص دارم، از طریق آموزش دادن به دیگران یاد گرفته‌ام. در زمان تحصیل در دانشگاه متوجه شدم آموزش درگیر مشکلات فراوانی است و بعد هم از دوستانم در داخل و خارج شنیدم که تقریبا همه این مشکلات را دارند و این مشکلات تنها مختص من نیست.

به عنوان مثال، در حالی که همه افراد تقریبا در یک نظام آموزشی واحد آموزش می‌بینند، نحوه یادگیری افراد متفاوت است. نحوه یادگیری یک دختر ۱۸ ساله ژاپنی با یادگیری یک پسر ۲۴ ساله ایرانی متفاوت است.

از طرف دیگر ممکن است کسی از طریق متن و مثال مطلبی را بهتر یاد بگیرد، دیگری از طریق آموزش صوتی و سومی هم از طریق آموزش تصویری. این در حالی است که نظام‌های آموزشی به همه به یک شکل یکسان آموزش می‌دهند.

مورد بعدی هم این است که در حال حاضر افراد از یک موسسه آموزشی یا یک دانشگاه مدرک دریافت می‌کنند، آن هم به این شکل که یک محتوای آموزشی دریافت می‌کنند و بعد از آن‌ها امتحان گرفته می‌شود و در صورت موفقیت در امتحان به آن‌ها مدرک داده می‌شود.

در اینجا هم مشکلاتی وجود دارد. در مورد خود من، اگر می‌خواستم در دانشگاه در رشته کامپیوتر تحصیل کنم، باید در کلاس‌هایی شرکت می‌کردم که بسیاری از دروس آن‌ها را بلد بودم و حتی خودم می‌توانستم آن‌ها را تدریس کنم، اما ناچار بودم در کلاس حضور داشته باشم و امتحان بدهم.

این در حالی است که وقتی شما امتحان می‌دهید، ممکن است آن سوالات خاص را بلد نباشید، تقلب کرده باشید یا اصلا در روز امتحان حال‌تان خوب نبوده باشد. به همین دلیل به نظرم رسید شاید مدل تست و امتحان هم چندان مدل خوبی نباشد. از طرف دیگر، اطلاعات به سرعت در حال رشد و تغییر هستند و به عنوان مثال، در رشته خود من زمانی که شما دو سال دوم را در دانشگاه می‌گذرانید، ممکن است اطلاعاتی که در دو سال اول آموخته‌اید کاملا کهنه شده باشند.

من همیشه به دنبال این بودم که ببینم آیا می‌شود راهی پیدا کرد که این مشکلات رفع شوند؟ به این هم فکر می‌کردم که آیا این فقط من هستم که این موضوعات را به عنوان معضل در نظر می‌گیرم یا اینکه برای سایرین هم همین‌طور است؟ همین موضوع موجب شد که من شروع به ایده‌پردازی کنم و شرکت programming.com را راه‌اندازی کنم.

در حال حاضر استارت‌آپ‌ها بیش از آنکه نیازمند برنامه‌نویس‌ها باشند، به چگونگی حل مشکل وابسته هستند، یا به عبارت دیگر به نحوه حل مشکل.

کمی بعد به این نتیجه رسیدم که این پلت‌فرم یا سیستم که در واقع به این دلیل طراحی شده بود که افراد به یکدیگر آموزش بدهند، می‌تواند وارد حوزه‌های دیگری هم بشود. به عنوان مثال، افراد در این پلت فرم می‌توانند به هم مدرک هم بدهند، چرا که وقتی کسی می‌تواند مطلبی را به ۱۵۰ نفر دیگر آموزش بدهد یعنی واقعا به آن محتوا مسلط است.

اما از آنجایی که می‌خواستیم در زمینه‌هایی به غیر از برنامه‌نویسی هم ورود کنیم، نام شرکت را به Breezio تغییر دادیم و بعد، این سیستم را در زمینه‌های دیگر هم پیاده‌سازی کردیم.

همان کسی که به من پیشنهاد کرد به آمریکا بروم و مدیر‌عامل آن شرکت بود، در زمینه امور شرکت هم به ما کمک کرد. اتفاقا این شخص ایرانی بود، اما من کمی قبل از اینکه بخواهم به آمریکا بروم فهمیدم که ایشان ایرانی هستند. این شخص در شرکت ما سرمایه‌گذاری کرد و از قضا اکثر سرمایه‌گذاران شرکت هم ایرانی هستند.

یکی از مهم‌ترین نکاتی که در تاسیس یک استارت‌آپ باید به آن توجه کرد، انتخاب co-founder ها یا کمک-موسس‌های شما است که من واقعا در این زمینه شانس آوردم. چرا که این موضوع در مورد استارت‌آپ‌ها خیلی مهم است و اگر کسی در مورد انتخاب همکارانش در یک استارت‌آپ اشتباه کند، قطعا استارت‌آپش از بین می‌رود. گفته مشهوری هم هست که می‌گوید بهتر است هم-‌بنیان‌گذار نداشته باشید تا هم-بنیان‌گذارِ بد داشته باشید.

در سیستم‌هایی که بازار وجود دارد، یعنی عرضه و تقاضا با هم رو به رو می‌شوند، برقراری توازن میان این دو دشوار است. در واقع عرضه بدون تقاضا بی‌معنی است و زمانی که تقاضا وجود داشته باشد و عرضه در کار نباشد، تقاضاکنندگان محصول مورد نظر خود را به دست نخواهند آورد.

در حال حاضر استارت‌آپ‌‌ها یا اقتصادِ استارتاپ-محور (که در ایران به آن اقتصاد دانش‌بنیان هم گفته می‌شود) در همه کشورهای جهان و از جمله ایران، بسیار رونق گرفته اند. پرسش من این است که به نظر شما راه‌اندازی یک استارت‌آپ تا چه اندازه به حضور یک برنامه‌نویس متکی است و تا چه اندازه به در اختیار داشتن توانایی‌های دیگر افراد؟ به عنوان مثال، حضور تاجران، مهندسان یا اقتصاددانان در فرآیند راه‌اندازی یک استارت‌آپ تا چه حد ضروری است؟

زمانی بود که برنامه‌نویس‌ها برای خودشان اهمیت بسیار زیادی قائل بودند و شاید فکر می‌کردند به تنهایی قادر به راه‌اندازی یک سرویس هستند و بعد عده بسیار زیادی می‌آیند و از سرویس آنها استفاده می‌کنند. این موضوع در حال حاضر تا اندازه زیادی تغییر کرده است، چرا که برنامه مورد نیاز برای عمده سرویس‌هایی که می‌شود به آنها فکر کرد، در حال حاضر تهیه شده و برنامه‌نویس‌ها هم این کار را کرده‌اند، اما نوآوری در این زمینه دشوار شده است.

در حال حاضر استارت‌آپ‌ها بیش از آنکه نیازمند برنامه‌نویس‌ها باشند، به چگونگی حل مشکل وابسته هستند، یا به عبارت دیگر به نحوه حل مشکل. به عنوان مثال، شما Uber را در نظر بگیرید که اتفاقا نمونه وطنی هم دارد. چیزی که Uber را شاخص کرده نرم‌افزار نیست، چرا که نرم افزار شاید یک درصد از کاری باشد که این شرکت انجام می‌دهد.

مشکلی که Uber حل کرده، به نحوه فعالیت راننده‌های تاکسی‌ در آمریکا بر می‌گردد. در این کشور هر کسی نمی‌تواند به راحتی راننده تاکسی شود و Uber در واقع بیشتر از هر چیز برای استخدام وکیل هزینه کرده است تا موانع قانونی را رفع کند. این وکلا بر ضد تاکسیرانی آمریکا طرح دعوی کردند و شاید حتی اگر برنامه‌نویس‌های Uber برنامه خوبی هم نمی‌نوشتند، باز هم این شرکت موفق می‌شد، چرا که این شرکت در واقع یک مشکل بزرگ را مرتفع کرد و این مشکلی بود که ارتباط چندانی هم به برنامه‌نویسی نداشت. این موضوع در مورد استارتاپ‌های دیگری که در آمریکا وجود دارد، مانند Airbnb هم مصداق دارد.

در یک استارتاپ موفق، افراد انگشت شمار باید بتوانند کارهای بسیاری را انجام بدهند.

اکثر این استارت‌آپ‌های موفق هم به این دلیل به این نقطه رسیدند که بازار را جدی گرفتند. در سیستم‌هایی که بازار وجود دارد، یعنی عرضه و تقاضا با هم رو به رو می‌شوند، برقراری توازن میان این دو دشوار است. در واقع عرضه بدون تقاضا بی‌معنی است و زمانی که تقاضا وجود داشته باشد و عرضه در کار نباشد، تقاضاکنندگان محصول مورد نظر خود را به دست نخواهند آورد.

شرکت های Uber و Airbnb هم با همین مشکلات مواجه بوده‌اند و به همین دلیل، راه‌اندازی این قبیل استارت‌آپ‌ها دشوار است، چرا که شما باید در واقع مشکل مرغ و تخم‌مرغ را حل کنید و به عرضه و تقاضا به شکل همزمان پاسخ دهید. با این همه، این قبیل استارت‌آپ‌ها زمانی که موفق می‌شوند مشکلی را حل کنند، دیگر کسی نمی‌تواند به گرد پای‌شان هم برسد، چه برسد به اینکه مدتی هم عقب‌تر از آنها باشد.

این قبیل استارت‌آپ‌ها در واقع مشکل‌شان برنامه‌نویسی نیست بلکه این است که چطور می‌شود به وسیله توازن برقرار کردن میان عرضه و تقاضا، استارت‌آپ را جا انداخت. نقش برنامه‌نویس قطعا مهم است و استارت‌آپ ها باید CTO ها یا مشاورین ارشد فناوری خوبی داشته باشند اما بخش‌های دیگر اهمیت بیشتری دارند، به ویژه با توجه به رقابتی که در حالی حاضر در این بخش وجود دارد.

اگر بخواهید به یک تیم استارت‌آپی پیشنهادی برای چینش تیم ارائه بدهید، فکر می‌کنید یک استارت‌آپ موفق باید چه توانایی‌هایی را دور هم جمع کند؟

برای استارت‌آپ‌های فنی باید حتما یک CTO یا فردی با توانایی‌های فنی حضور داشته باشد. در کنار این فرد، باید کسی که با فضای تجارت آشنایی دارد هم حاضر باشد که می‌تواند مدیر عامل شرکت هم باشد. نکته مهم این است که برای راه‌اندازی استارتاپ شما باید سعی کنید که تیم‌تان تا حد ممکن کوچک باشد.

بعد از انتخاب تیم، مهم‌ترین موضوع این است که به صورت مستقیم با مشتری‌ها صحبت کنید، چرا که در بسیاری از موارد، چیزی که در ذهن شما مسئله به نظر می‌رسد، برای بقیه مسئله نیست.

من کسانی را دیده‌ام که با افتخار می‌گویند استارت‌آپ‌شان ۱۲ نفر کارمند دارد. این درحالی است که دقیقا بر عکس، تا زمانی که استارت‌آپ به رشد نجومی خودش نرسیده است، تعداد اعضای تیم باید تا حد امکان کم باشد. به همین دلیل در یک استارتاپ موفق، افراد انگشت شمار باید بتوانند کارهای بسیاری را انجام بدهند. به عنوان مثال، همان کسی که کارهای حسابداری را انجام می‌دهد، باید بتواند کارهای بازاریابی را هم انجام دهد و همین شخص این توانایی را داشته باشد که در محیط‌های مختلف، با مشتری‌ها صحبت کند.

در نتیجه من فکر می‌کنم در مورد استارت‌آپ‌ها و به ویژه استارت‌آپ‌هایی که در حوزه IT کار می‌کنند، حضور فردی با توانایی‌های فنی و نیز حضور یک بازاریاب ضروری است. معمولا می‌گویند برای راه‌اندازی استارت‌آپ بین ۲ تا ۴ نفر باید حضور داشته باشند و این حالت ایده‌آل است.

استارت‌آپ‌ها در آمریکا به دلیل فضای اقتصادی بازی که وجود دارد و به دلیل وجود کارت‌های اعتباری که بسیاری از مشکلات مربوط به نبود اعتماد را حل می‌کنند، با کل دنیا در رقابت هستند.

مورد بعدی این است که برای انتخاب هم-بنیان‌گذار، باید کسی را انتخاب کنید که در یک زمینه خاص، از شما فوق‌العاده بهتر باشد و اگر این طور نباشد، راه‌اندازی استارت‌آپ با آن شخص خاص اشتباه است. بعد از انتخاب تیم، مهم‌ترین موضوع این است که به صورت مستقیم با مشتری‌ها صحبت کنید، چرا که در بسیاری از موارد، چیزی که در ذهن شما مسئله به نظر می‌رسد، برای بقیه مسئله نیست. معمولا وقتی استارت‌آپی شروع به کار می‌کند، بنیان‌گذاران آن روی کار خود غیرت دارند و اتفاقا به همین دلیل است که بسیاری از استارت‌آپ‌ها از بین می‌روند.

شما تجربه کار در زمینه استارت‌آپ‌ها را در آمریکا و ایران داشته‌اید. برخی سازمان‌های بین‌المللی، مانند موسسه مکنزی می‌گویند فضای فعالیت استارت‌آپی در ایران بسیار خوب است و مشابه برخی کشورهای پیشرو در این زمینه است. شما در مدتی که در ایران بوده‌اید این جو را چطور دیده‌اید؟

من مدت زیادی است که با کسب‌وکار استارت‌آپ‌ها در ایران درگیر بوده‌ام و در startup weekend های زیادی هم شرکت کرده‌ام و واقعا به کشور افتخار می‌کنم که در این زمینه به سرعت در حال پیشرفت است. البته شاید نشود استارت‌آپ‌ها را در ایران و آمریکا با هم مقایسه کرد، چرا که استارت‌آپ‌ها در آمریکا به دلیل فضای اقتصادی بازی که وجود دارد و به دلیل وجود کارت‌های اعتباری که بسیاری از مشکلات مربوط به نبود اعتماد را حل می‌کنند، با کل دنیا در رقابت هستند. حل کردن برخی از این مشکلات در ایران دشوارتر است و در نتیجه، شاید ما در این زمینه‌ها عقب‌تر باشیم اما فضایی که وجود دارد قطعا مثبت است.

من مدتی قبل ۱۰ هزار سایت پربازدید آمریکا را مورد بررسی قرار دادم تا ببنیم هر کدام از آن‌ها آیا در ایران مشابهی دارند یا نه. جالب اینجا است که تقریبا اکثر این سایت‌ها مشابه ایرانی دارند، مگر در مواردی که یا نیاز به کارت اعتباری وجود دارد یا مواردی که تفاوت فرهنگی مانع از ایجاد آن سرویس در ایران می‌شود. به جز این‌ها، ما در ۹۹ درصد از موارد، استارت‌آپ‌های مشابه داریم.

نکته دیگری که وجود دارد این است که بحث فیلترینگ در ایران که بسیاری نگران آن هستند، دست‌کم در کوتاه‌مدت به نفع استارت‌آپ‌های ایرانی تمام می‌شود. البته در بلندمدت این موضوع ممکن است با محدود کردن دایره مخاطبان به ضرر استارت‌آپ تمام شود. به عنوان مثال اگر YouTube در ایران فیلتر نبود، ممکن بود نمونه وطنی آن در کشور پا نگیرد. این موضوع موجب شده که رقابت استارت‌آپ‌ها در ایران ساده‎‌تر شود و انگار یک بازی را از حالت ساده شروع کرده‌ایم و به تدریج به سمت حالت سخت می‌رویم!

به عنوان مثال، اگر شما یک فروشگاه اینترنتی بزنید، نیازی ندارید که با Amazon رقابت کنید، بلکه می‌توانید بازی را از داخل کشور آغاز کنید. به طور کلی به نظر من فضای کسب‌وکار استارت‌آپ‌ها در ایران مناسب است و قطعا با کمک دولت و ورود شرکت‌های نوآور بهتر هم خواهد شد.

مدیر سایت سایبرلا
مدیر سایبرلا

مدیر سایت سایبرلا

برای مشاهده مطالب سایت از طریق کانال تلگرام می توانید عضو کانال سایبرلا شوید! عضویت در کانال تلگرام

مطالب زیر را حتما بخوانید:

قوانین ارسال دیدگاه در سایت

چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه اشخاص مدیر، نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد. چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد. چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد. چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد. چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

نظرات کاربران

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دو × 1 =

    لینک کوتاه :

    عضویت در خبرنامه ویژه مشتریان سیگما پلاس

    با عضویت در خبرنامه ویژه سیگما پلاس از آخرین جشنواره های سایت باخبر شوید!