نگاهی به یک سند مفصل درباره حقوق پیامرسانهای بومی که نشان میدهد چقدر در این زمینه کمبود داریم
فضای رسانهای کشور پر است از سخنانی در زمینه پیامرسانهای بومی. در این شرایط بهتر است مروری داشته باشیم بر قواعد و قوانینی که بر فعالیت این پیامرسانهای بومی حاکم است.
به گزارش ماهنامه پیوست، مهمترین سند حقوقی که در این زمینه به طور خاص تصویب شده سندی به نام «سیاستها و اقدامات ساماندهی پیامرسانهای اجتماعی» است که شورای عالی فضای مجازی از دیماه ۱۳۹۵ طی پنج جلسه این سند را بررسی کرد و نهایتاً در ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ آن را به تصویب رساند. در اینجا تلاش میشود نکاتی چند در زمینه این سند عنوان شود:
۱٫ در متن سند آمده که هدف از آن فراگیری پیامرسانهای اجتماعی داخلی و ساماندهی پیامرسانهای اجتماعی خارجی است.
۲٫ تعریف پیامرسان اجتماعی در این سند «سامانههای کاربرمحور فراهمکننده بستر تعاملات اجتماعی برای برقراری ارتباطات فردی و گروهی از طریق تبادل انواع محتواهای چندرسانهای است».
۳٫ برای پیامرسان اجتماعی داخلی سه شرط تعیین شده و گفته شده: «پیامرسانی است که بیش از ۵۰ درصد سهام آن متعلق به شخص ایرانی باشد و میزبانی آن صرفاً در داخل کشور انجام شود و امکان اعمال حاکمیت در آن وجود داشته باشد.»
۴٫ در بخش سیاستهای این سند به خوبی پنج نگرانی بزرگ حاکمیت از وضعیت فعلی پیامرسانهای خارجی به نمایش درآمده است: «حفظ و صیانت از هویت ملی و دینی» و «توسعه و تسهیل تولید محتوای داخلی و ارتباطات سالم اجتماعی و اقتصادی بر اساس نیازمندیهای داخلی و ارزشهای اسلامی ایرانی» (مسائل فرهنگی)، «قابلیت پیشگیری از جرائم و مدیریت و اعمال قوانین و مقررات کشور» (مسائل قضایی)، «اعتمادسازی و صیانت از حقوق شهروندی، حریم خصوصی، امنیت ملی و عمومی» (مسائل امنیتی)، «ذخیرهسازی و پردازش دادههای عظیم مرتبط با فعالیت پیامرسانهای اجتماعی در داخل کشور و ممانعت از دسترسی غیرمجاز به آنها» (مسائل امنیتی مربوط به دادهها و نیز مسائل اقتصادی) و «بسترسازی و حمایت از پیامرسانهای اجتماعی داخلی».
۵٫ نخستین اقدامی که سیاستگذار در زمینه نیل به اهداف بیانشده در این متن انجام میدهد مساله مجوزدهی است و بنا میشود که کارگروهی شرایط و ضوابط اعطای مجوز فعالیت به پیامرسانهای اجتماعی داخلی و خارجی را حداکثر ظرف مدت یک ماه به مرکز ملی فضای مجازی برای تطبیق با سیاستهای مصوب شورای عالی فضای مجازی ارائه کنند. ذهنیت قانونگذار ایرانی همچنان در عصر اپلیکیشنهای تلفن همراه در مساله مجوزدهی و امتیازدهی باقی مانده است و توقع دارد که بتواند به صورت حداکثری حاکمیت خود را اعمال کند و از ابتدا یک پیامرسان ایرانی را تحت کنترل داشته باشد و ضمناً برای پیامرسان خارجی نیز این تبصره را در نظر گرفته که «انجام ذخیرهسازی و پردازش دادهها در داخل کشور و معرفی نماینده رسمی حقوقی تامالاختیار داخلی الزامی است».
۶٫ نکته بعدی این است که قرار است از چند طریق امکان حمایت از پیامرسانهای داخلی یا به عبارتی دوپینگ آنها به وجود آید: «اعطای تسهیلات موثر کمبهره برای توسعهدهندگان داخلی»، «امکان اتصال متقابل با ارائهدهندگان خدمات ارتباطی و فناوری اطلاعات»، «امکان عرضه خدمات الکترونیکی عمومی همچون دولت الکترونیکی، خدمات بانکی و شهری در پیامرسانهای اجتماعی داخلی»، «به حداقل رساندن هزینههای مرتبط با مصرف پهنای باند»، «کمک به تامین زیرساختهای شبکهای، ذخیرهسازی و امنیتی» و در نهایت «حمایتهای لازم به منظور گسترش فعالیت پیامرسانهای اجتماعی داخلی به خارج از مرزها در راستای افزایش اقتدار در فضای مجازی».
۷٫ قرار است حمایتها تا حدی صورت گیرد که در نهایت در کشور سه پیامرسان اجتماعی داخلی با حداقل پنج میلیون کاربر داشته باشیم.
۸٫ جالب است بدانید که علاوه بر مجوزدهی در این سند حقوقی بنا شده که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در کارگروهی با حضور سایر دستگاهها «ضوابط و شرایط انتشار محتوا، تبلیغات، صیانت از دادهها، مواجهه با تخلفات، ناهنجاریها و تهاجم فرهنگی در پیامرسانهای اجتماعی» را تهیه و تدوین کند و به مرکز ملی فضای مجازی برای بررسی عدم مغایرت با سیاستها و مصوبات شورای عالی فضای مجازی ارائه کند. این دستگاه قرار است علاوه بر این مورد «بر انتشار محتوا و تبلیغات و صیانت از دادهها در پیامرسانهای اجتماعی مطابق مجوزهای صادره» نظارت کند که البته مشخص نیست این مجوزها در چه حوزهای و توسط چه کسانی و با چه مبنایی صادر میشود و همچنین «برای افزایش تولید محتوای مبتنی بر فرهنگ اسلامی ایرانی و تسهیل دسترسی کاربران به آنها» حمایت و بسترسازی لازم را صورت دهد.
۹٫ اگر از تبلیغات صداوسیما در زمینه پیامرسانهای بومی خسته شدهاید، باید بدانید که این سازمان صرفاً به وظیفه خود عمل میکند چرا که «موظف است به منظور ترویج و آموزش کاربری همگانی پیامرسانهای اجتماعی داخلی و ارتقای آگاهی و مهارت مردم در بهرهبرداری از ظرفیت آنها و مقابله با مخاطرات آنها در زندگی فردی و اجتماعی کاربران، اقدام به تولید و پخش برنامههای رادیویی و تلویزیونی مناسب» کند.
۱۰٫ نکته جالبی در این سند حقوقی وجود دارد که در آن گفته شده: «قوه قضاییه موظف است به منظور صیانت از حقوق شهروندی، حریم خصوصی، امنیت عمومی و اعتمادسازی آییننامهای را در راستای حمایت حقوقی از تداوم کسبوکار و فعالیت پیامرسانهای اجتماعی داخلی و بازبینی مصادیق محتوای مجرمانه، ظرف مدت یک ماه تدوین و به شورای عالی فضای مجازی ارائه کند.» این در حالی است که اولاً صدور آییننامه از سوی قوه قضاییه یک اقدام نامعمول است و ثانیاً مصادیق محتوای مجرمانه توسط کارگروهی که طبق قانون جرائم رایانهای ایجاد شده تعیین میشود و ضمناً مصادیق محتوای مجرمانه بر اساس قانون تعیین میشود و هر گونه بازبینی آن در وهله نخست نیاز به بازبینی در قوانین دارد.
۱۱٫ اما نکته جذابتر در تبصره ذیل بند قبلی است که در آن گفته شده: «آییننامه به گونهای تنظیم شود که ضمن صیانت از حقوق شهروندی، مسئولیت کاربر در قبال محتوایی که منتشر میکند و مسئولیت ارائهدهندگان پیامرسان اجتماعی داخلی به طوری تعیین شود که امکان رقابت پیامرسانهای اجتماعی داخلی با پیامرسانهای اجتماعی خارجی را تقویت کند.»
این دقیقاً همان نکتهای است که تا به حال از نظر حقوقی در ایران به عنوان بزرگترین ریسک و مانع تاسیس یک شبکه اجتماعی کاربرمحور شناخته میشود. محمدجواد شکوریمقدم، مدیر سایت کلوب، در بیانیه خود مبنی بر پایان فعالیت این سایت نوشته بود: «فقط چند لحظه فرض کنید شما به عنوان مدیر کلوب داتکام مسئول تمامی فعالیتها و محتوای پستها، عکسها و کامنتهای نزدیک به یک میلیون کاربر بودید؛ دنیایی پر از خلأهای قانونی و کمتجربگی دستگاههای اجرایی، قضایی و پلیسی.»
این دقیقاً همان چیزی است که از قانون جرائم رایانهای برمیآید. قانونی که نه تنها مدیر وبسایت بلکه ارائهدهندگان خدمات میزبانی و دسترسی را نیز در قبال هر محتوای مجرمانه مسئول میدانست و حتی مجازات انحلال را برای آنها در نظر گرفته بود.
این در حالی است که در ایالات متحده آمریکا طبق بخش ۲۳۰ از قانون Communications Decency Act نمیتوان به دلیل محتوایی که طرف ثالثی روی یک وبسایت بارگذاری کرده مالک آن وبسایت را مورد تعقیب قرار دارد.
جالب است بدانید که در بند ۱۰ همین سند حقوقی بیان شده: «مسئولیت اقدامات کاربران در شبکههای اجتماعی بر عهده خود کاربران بوده و ارائهدهنده خدمت پیامرسان اجتماعی موظف به همکاری با مقامات مجاز درچارچوب قوانین و مقررات کشور است.» اما باز هم روشن نشده که وظیفه برای همکاری با مقامات مجاز یعنی چه. اصلاً این مقامات مجاز چه کسانی هستند؟ قاضی؟ ضابط قضایی؟ یا هر کسی که شغلش به امنیت مردم مربوط است؟
۱۲٫ برای حمایت از پیامرسان خارجی و شاید برای صیانت از دیتای کشور در این سند حقوقی بیان شده: «نهادها و موسسات دولتی و عمومی غیردولتی تبلیغات خود در محیط پیامرسانهای اجتماعی را صرفاً از طریق پیامرسانهای اجتماعی داخلی دارای بیش از یک میلیون کاربر فعال انجام دهند. فهرست این پیامرسانهای اجتماعی توسط وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات منتشر و بهروز خواهد شد.» و در عین حال «استفاده نهادها و موسسات دولتی و عمومی غیردولتی از پیامرسانهای اجتماعی خارجی برای مکاتبات اداری و ارائه خدمات اداری ممنوع است».
۱۳٫ احتمالاً با همین ملاحظه بیان شده: «بانک مرکزی امکان پرداخت برخط را برای کسبوکارهای مبتنی بر پیامرسان اجتماعی داخلی فراهم و ضوابط و شرایط مربوط را ظرف مدت دو ماه با هماهنگی مرکز ملی فضای مجازی تدوین و ابلاغ کند.» که البته چنین کاری هنوز صورت نگرفته و ضمناً در تبصره این بند هم آمده: «هرگونه ارائه خدمات بانکی از طریق پیامرسانهای اجتماعی خارجی ممنوع است.»
۱۴٫ و در نهایت بیان شده: «هر گونه کنترل ارتباطات کاربران پیامرسانهای اجتماعی توسط هر شخص حقیقی و حقوقی، به جز موارد مصرح در قوانین مربوط و مصوبات شورای عالی امنیت ملی، ممنوع است.» البته این بند با آنچه در اصل ۲۵ قانون اساسی آمده متفاوت است. اصل ۲۵ قانون اساسی بیان میکند: «بازرسی و نرساندن نامه ها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.» اما در اینجا مصوبات شورای عالی امنیت ملی نیز اضافه شده است. این در حالی است که در قانون اساسی صرفاً گفته شده: «مصوبات شورای عالی امنیت ملی پس از تایید مقام رهبری قابل اجراست.» نه اینکه در حکم قانون است.
به این ترتیب روشن میشود که یکی از مهمترین خلأهای موجود در زمینه پیامرسانهای بومی خلاء قانونی است. محمدجواد شکوریمقدم در همان بیانیه گفته بود فعالیت سایت کلوب زمانی آغاز شد که «راهاندازی و مدیریت یک شبکه اجتماعی از ترانزیت کراک و شیشه در این کشور خطرناکتر و پردردسرتر بود». اما به نظر میرسد در دل نظام حقوقی و قانونی فعلی نیز همین وضعیت برای رسانههای اجتماعی وجود داشته باشد. ریسک بالای حقوقی و قضایی پیامرسانهای بومی برای کاربر و متصدی آنها شاید مهمترین دلیل برای پا نگرفتن این فناوری به شکل بومی در ایران باشد.
نظرات کاربران